زهر است اعطای خلق هر چند که دوا باشد

حاجت ز کی میخواهی جایی که خدا باشد

Pages

۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

مولانای بلخی در غزل خود در باره صوفیان چنین میگوید



صوفیان آمدند از چپ و راست
در به در کوبه تو که باده کجاست
در صوفی دست و کویش جان
باده نی صوفیان زخم خداست
سر خم را گشاده ساقی و گفت
الصلا هر کسی که عاشق ماست
اینچنین باده و چنین مستی
در همه مذهبی حلال و رواست
توبه بشکن که در چنین مجلسی
از خطا توبه صد هزار خطاست
چون شکستی تو زاهدان را نیز
الصلا زن که روز روز صلات
مرمست گر ز چشم خویش انداخت
مردم چشم عاشقانت جایت
گر برفت آب روی کمتر غم
جای عاشق برون آب و هواست
آشنایان اگر ز ما گشتند
غرته و آشنا در آن دریاست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر